جنگ جهانی سوم سالها پیش و زمانی که همه ما خواب بودیم، آغاز شده و این جنگ در حوزه اقتصاد، رسانه و حقوف بشر بوده است که بسیاری از مسئولین و نخبگان علمی و امنیتی از درک و فهم آن غافل بوده و همچنان به دنبال جنگ جهانی سوم از طریق نظامیگری هستند.!
نسیم توسعه// اسلام ذوالقدرپور: رویدادهای جهان طی یک سال اخیر به سوی نوعی ابهام و پیچیدگی خاص در حرکت است، پیچیدگی و ابهامی که نمودهای بارز آن را میتوان در حملات داعش به قلب اروپا، قدرتنمایی دیوانهوار دولت ترکیه در داخل و نیز در صحنه بینالملل و حتی توافق هستهای ایران و امریکا مشاهده نمود.
در حال حاضر، معماهای بسیاری در صحنه بینالمللی وجود دارند که درک و حل آنها برای هر کدام از بازیگران و طرفین این معماها و مسایل میتواند دارای مزایا و منافع بسیار بلند مدت باشد. منافعی که برای به دست آوردن آنها باید دارای یک شبکه سیاستگذاری داخلی و نیز فراملی قدرتمند و خبره باشیم تا بتوانیم در صحنه بازی منطقهای و بینالمللی از بازی دیگران، بیشترین سود را کسب نمائیم.
آیا جنگ جهانی سوم در راه خواهد بود؟
آیا روسیه و ایران در یک بلوک جدید جهانی به مقابله با غرب خواهند پرداخت؟
نقش چین در رویدادهای کنونی چه خواهد بود؟
در حالی که با توافق هستهای میان ایران و کشورهای ۵+۱ که در واقع همان توافق ایران و امریکا است، بسیاری از کارشناسان و به خصوص طیف طرفدار دولت، امید فراوانی به رفع تنش میان ایران و امریکا و برقراری روابط بیشتر و حتی دوستانه ایران و امریکا داشتند، همه چیز در حال حرکت به سوی تقابل مجدد ایران و امریکا میباشد.
رویدادهای تروریستی در فرانسه را باید روزنهای از یک سیاست جهانی جدید دانست که تاکنون اصل آن سیاست قابل فهم نشده است. اما در سوی دیگر تحولات جهانی، سفر خاص و با اهمیت ولادیمیر پوتین به تهران که در صدر اخبار قرار گرفته بود، با یک حمله جنگندههای ترکیه به جنگنجده روسی در خاک سوریه تا حدودی تحت شعاع قرار گرفته و بعد جدیدی از ابهام را بر صحنه سیاست بینالمللی افزود.
شلیک به هواپیمای جنگی روسیه بر فراز خاک سوریه از سوی ترکیه، نشان میدهد شبکه سیاستگذاری غربی، عربی و ترکی در منطقه به دنبال نوعی برتری جویی و نمایش قدرت هستند تا پیام خود را به رقیبان خود یعنی روسیه، چین و ایران بدهند.
نظراتی که پیرامون وقوع جنگ جهانی سوم بعد از حمله به هواپیمای روسیه مطرح شده را نمیتوان نظریات بسیار واقعبینانهای دانست. جنگ جهانی سوم سالهاست که آغاز شده و این جنگ در حوزه اقتصاد، رسانه و حقوف بشر بوده است که بسیاری از مسئولین و نخبگان علمی و امنیتی از درک و فهم آن غافل بوده و همچنان به دنبال جنگ جهانی سوم از طریق نظامیگری هستند!
جنگ جهانی سوم سالهاست که از سوی امریکا بر علیه چین، روسیه، ایران و متحدان آنها آغاز شده است.
یکم- چین: امریکا در جنک جهانی سوم علیه چین به ابزارهای نوینی مانند قدرت نرم متوسل شده و با برجستهسازی مسایلی مانند حقوق بشر، حمایت از آزادی بیان، حمایت از دانشجویان، حمایت از آزادی تبت و … به فشار بر چین و در واقع جنگ بر علیه این کشور مشغول شده است.
امریکا طی حدود یک دهه اخیر نبردی را با چین داشته است که اگر چین نتواند همه ابعاد آن را درک نماید، در چند دهه آینده میتواند چین را به دوران مستعمرات برگردانده و در بهترین حالت نیز جنگ جهانی چهارم که ماهیت و شکل نظامی خواهد داشت را ایجاد نماید.
امریکا طی یک دهه اخیر با برقراری روابط بسیار نزدیک با همسایگان چین مانند: کره جنوبی، فیلیپین، تایلند، مالزی، سنگاپور، ژاپن و حتی ویتنام و برمه توانسته است فضای ضد چین را در میان سران و بسیاری از مردم این مناطق بستر سازی نموده و چین را به هیولا و دشمن دیگر کشورهای منطقه تبدیل سازد.
امریکا و چین هر چند رابطه اقتصادی بسیار نزدیک و متقابلی با یکدیگر دارند و بیشترین بدهی خارجی امریکا به چین میباشد، اما امریکا به شدت به جنگافروزی علیه چین مشغول بوده و کشورهای منطقه و از جمله ژاپن و هند را به جنگ پنهان با چین وادار نموده است. البته به نظر میآید سیاستگذاران چینی از درک و فهم این سیاست امریکا ناتوان هستند.
دوم- روسیه: روسیه هر چند اقتدار و تواناییهای زمان ابرقدرتی اتحاد جماهیر شوری را ندارد، اما همچنان به عنوان یکی از قدرتهای بزرگ جهانی که دارای بیشترین توانایی نظامی و راهبردی است، به رقابت با امریکا و متحدانش در سراسر جهان مشغول است.
جنگ جهانی سوم در حوزه روسیه را میتوان در فعالیتهایی مانند گسترش ناتو به مرزهای روسیه، بازی با تولید و قیمت جهانی نفت و گاز از سوی امریکا، برجستهسازی مسایل حقوق بشر و انتخابات در روسیه و کشورهای متحد روسیه به خوبی مشاهده نمود.
وقایع گرجستان، اوکراین و کاهش شدید قیمت نفت را میتوان از جمله نمونههای بارز جنگ میان امریکا و روسیه دانست که شکل نظامی ندارند اما هر کدام که پیروز این جنگ باشند، میتواند فروپاشی رقیب را طی دهههای آینده مشاهده نماید.
سوم- ایران: جنگ جهانی سوم امریکا و غرب علیه ایران را میتوان در تحریمهای ظالمانه و به قول خودشان خرد کننده، حمله به سوریه، تقویت داعش و تروریستهای فرقهای در اطراف ایران، حمله به یمن و دیگر دولتها و جنبشهای متحد ایران در منطقه و جهان دانست.
جنگ جهانی سوم امریکا علیه ایران میتواند در چارچوب همین توافق هستهای یا برجام نیز ادامه یافته و به سیاست تضعیف و سرنگونی ایران منجر گردد.
اگر بخواهیم از جنگ جهانی سوم سخن بگوئیم، باید به وضعیت یک دهه اخیر تحولات جهانی بیشتر توجه نمائیم. تحولاتی که طی آنها روسیه و چین که دو بازیگر اصلی نظام بینالمللی هستند، در مقابل نیرنگها و سیاستهای زیرکانه امریکا و غرب، منفعل و از درک این سیاستها ناتوان بودهاند.
همراهی و بیاعتنایی روسیه و چین به اقدامات غرب و امریکا در پرونده هستهای ایران و برخی ابراز نگرانیهای این دو کشور از برنامه هستهای ایران را باید بخشی از همان شکست سیاستی چین و روسیه از سیاستهای امریکایی دانست. همراهی چین و روسیه با امریکا که منجر به تدوین و تصویب قطعنامههای ضد ایران در شورای امنیت سازمان ملل شده و بر تواناییهای راهبردی ایران تأثیرات منفی بسیاری به جای گذاشته است.
چهارم- عدم تعهد: سازمان کشورهای عدم تعهد که ایران و دولت ایران همچنان سعی در بزرگنمایی نقش آن در معادلات و مبادلات جهانی دارد، سالهاست که از درون فروپاشیده و ماهیت اصلی خود یعنی عدم تعهد را از دست داده و اساساً تعهد خاص و سنگینی به غرب و به خصوص امریکا داشته است!!!
ریشه تحولات کنونی و اقدامات جسورانه ترکیه و شخص اردوغان بر علیه روسیه را باید در همان فضای خوشخیالی دوران ریاست جمهوری دمیتری مدودف جستجو نمود که به غرب و اوباما بسیار دل بسته و حتی ایران را تهدیدی برای منافع خود قلمداد مینمود!
چین نیز در همین فضای خوشبینی به سیاستهای امریکا قرار داشت. امریکا در روابط خود با سایر کشورهای جهان، یک هدف داشته است و آن هدف نیز تهدید چین و منافع آن در سراسر جهان و انزوای چین در میان همسایگان با استفاده از اهرم نارضایتی مردمی در دیگر کشورها از رابطه تجاری با چین بوده است.
امریکا در روابط خود با دیگر کشورها از آسیای جنوب شرقی گرفته تا افریقا، همواره به دنبال برجسته سازی خطر فعالیتهای اقتصادی و تجاری چین برای این کشورها بوده است.
حمله به جنگنده روسیه و سرنگونی آن توسط ترکیه را باید بخشی از همان سیاست زیرکانه امریکا و انگلیس دانست که به جای دخالت مستقیم در مقابله با روسیه و چین، از دولتها و شخصیتهای دست نشانده خود ماننند تروریستهای داعش و … در عراق و سوریه و یا دولت ترکیه برای تهدید روسیه استفاده میکنند.
این سیاست را میتوان در نام و محتوای اصلی کتاب معروف “ریچارد نیکسون” رئیس جمهور اسبق امریکا مشاهده نمود، آنجا که کتاب خود را “۱۹۹۹ پیروزی بدون جنگ” نام نهاده و سیاستگذاری بسیار زیرکانهای را برای آینده کشور خویش بسترسازی مینماید. نیکسون از یک سیاست خاص برای بحرانهای جهانی نیز پرده بر میدارد که آن را میتوان سیاست جنگ در خانه دیگران دانست، سیاستی که میگوید: ((ما باید در جستجوی راهحلی باشیم که صلح بدون پیروزی را به بار آورد)).۱
تشکیل محور عربی تروریستی و جنگطلب به رهبری عربستان که شامل برخی دوستان سابق ایران مانند سودان و قطر نیز میشود را باید در همین راستا دانست. پادشاه قطر که کشورش و در واقع پدرش از بنیانگذاران سازمان کشورهای صادر کننده گاز بود، از شرکت در نشست سران این سازمان در ایران خودداری نمود تا نشان دهد که تا چه حد در محور عربستان قرار دارد.
به هر حال به نظر میآید سیاست کنونی امریکا و متحدانش را نمیتوان تداعی کننده جنگ جهانی سوم دانست. زیرا این جنگ از سالها پیش و زمانی که همه ما ( روسیه، چین، ونزوئلا، سوریه و ایران) خواب بودیم، شروع شده و برخی خاکریزهای ما نیز به تصرف دشمن درآمده است!
در حال حاضر لازم است تا چین و روسیه از تحولات کنونی و قدرتنمایی مهرههای دست نشانده غرب و امریکا مانند اردوغان، آلسعود، آلثانی و … عبرت گرفته و از خوشخیالی نسبت به سیاست های زیرکانه امریکا، دوری جسته و برای رقابت در صحنه بینالمللی به دنبال یک ساختار قوی و توانمند باشند. این ساختار میتواند ایران، سوریه، کوبا، ونزوئلا و دیگر دولتهای مخالف سیاستهای غرب و امریکا را نیز شامل شود.
منابع:
۱ – نیکسون، ریچارد. ۱۹۹۹پیروزی بدون جنگ. ترجمه: فریدون دولتشاهی. تهران، انتشارات اطلاعات چاپ اول ۱۳۷۴، ص ۱۳۷٫